به گزارش مشرق، "سپیدرود را خدا دوست داشت که آمد؛" این جمله ای بود که گزارشگر دیدار سپیدرود و نساجی در پایان یک دیدار دراماتیک به زبان آورد؛ دیداری که با پیروزی ۳ بر ۲ سپیدرود در هفته پایانی لیگ آزادگان به پایان رسید تا این تیم پس از ۲۵ سال به سطح اول فوتبال ایران بازگردد. آقای گزارشگر تعبیر درستی از صعود سپیدرود به لیگ برتر داشت. این تیم، در کل فصل گذشته لیگ یک با مشکلات مالی ناشی از مشکلات مالکیتی دست و پنجه نرم کرد. سرخپوشان رشت حتی تا دقیقه ۷۸ هفته پایانی مقابل نساجی از رسیدن به لیگ برتر جا مانده بودند. قطعا خدا سپیدرود را دوست داشته که پنالتی که شاید خیلی از داوران آن را پنالتی ندانند، روی شایان مصلح اعلام شد تا حسین کعبی، بازیکنی از خطه جنوب بعد از دو فصل دوری از فوتبال این توپ را تبدیل به گل کند و قهرمان خطه شمال شود.
این تیم را خدا دوست داشت که به لیگ برتر رسید اما در لیگ برتر نمیتوان با همان سیستم مدیریتی لیگ یک ادامه داد. همین مشکلات مدیریتی و مالکیت باعث شد که علی نظرمحمدی سرمربی سپیدرود که پس از صعود به لیگ برتر، حرف از کسب سهمیه آسیایی میزد، در پایان نیم فصل به خاطر اختلاف نظر با مالک جدید از سمتش برکنار شود. کما این که در پایان نیم فصل لیگ هفدهم این تیم در رده پانزدهم و در منطقه سقوط کارش را پایان داد. به هر حال با ادامه مشکلات مالی، مدیریتی و مالکیت ممکن است سپیدرود که یکی از ریشهدارترین تیمهای ایران است، پس از یک سال دوباره به لیگهای پایینتر سقوط کند و دوباره دو دهه زمان نیاز باشد که این تیم به سطح اول فوتبال ایران برگردد.
شاید این سرنوشت همه تیمهای مردمی و ریشهدار فوتبال ایران است که در نهایت از سطح اول فوتبال ایران محو میشوند. پاس تهران، برق شیراز، ابومسلم مشهد، شموشک نوشهر، استقلال اهواز و ... دیگر نامی از این تیمهای ریشهدار در فوتبال ایران دیده نمیشود. شاید بعضی اوقات خبر سقوط استقلال اهواز به لیگ پایینتر یا نتایج پاس همدان به گوش برسد اما این اخباری نیست که توقع میرود از تیمهایی که سابقه قهرمانی در لیگ برتر، جام حذفی و حتی لیگ قهرمانان آسیا را در کارنامه را دارند، به گوش برسد.
در این گزارش به بررسی دلایل محو شدن این تیمهای ریشهدار در سه مقوله ساختار و مدیریت، هواداری و مسائل فنی پرداخته شده است.
ساختار و مدیریت: باشگاههایی محکوم به فنا
مقوله ساختار و مدیریت باشگاهها شاید مسالهای است که تمام تیمهای فوتبال درگیر آن هستند. برای بررسی این مقوله به سراغ مسعود رضاییان، مدیرعامل سابق باشگاههای فولاد خوزستان، نفت مسجد سلیمان، ملوان بندرانزلی و ... رفتیم. او اعتقاد دارد که سرمایهگذاری، حرف اول را در باشگاهداری ایران میزند.
این مدیر فوتبالی معتقد است که تیمهای فوتبال در ایران از طریق سه گروه تغذیه میشوند. یک، باشگاههایی که بودجهشان از طریق دولت تامین میشود. دو، باشگاهای خصوصی وابسته به دولت (خصولتی) و سه، باشگاههایی که از طریق اشخاص تامین میشوند.
رضاییان درباره گروه سوم میگوید: این افراد در راستای منافع خودشان به فوتبال ورود میکنند و هدفشان کسب درآمد از طریق فوتبال نیست. آنها از نفوذ و اعتبار فوتبال در راستای منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی استفاده میکنند.
"باشگاههایی که خارج از این سه گروه قرار میگیرند، محکوم به فنا هستند" این نکتهای است که مسعود رضاییان بر آن تاکید دارد. او درباره این باشگاهها توضیح میدهد: باشگاههایی که سرمایهشان از این سه گروه تامین نمیشود، به ناچار باید هزینههایشان را کاهش دهند تا شاید بتوانند در دسته دو به فوتبالشان ادامه دهند. دست بر قضا همه تیمهای مردمی به نابودی به این طریق محکومند. باشگاههایی مانند پاس و صبا هم که حامی مالی داشتند، با تصمیمگیریهای سیاسی دیگر به آنها پولی نرسید.
این مدیر فوتبالی درباره تصمیمات سیاسی که باعث محو شدن باشگاههای قدیمی میشود، تصریح کرد: من یک پارادوکس عجیب در رفتار مجلسیها میبینم. نماینده هر شهر به دنبال تیمی برای شهرش در لیگ برتر یا لیگ یک است اما همه این افراد در مجلس مینشینند و حمایتهای مالی این باشگاهها را قطع میکنند. این تیمها در لیگ یک حمایت مالی میشوند اما زمانی که به لیگ برتر صعود میکنند، حمایتها قطع میشوند. این نمایندگان چرا کاری نمیکنند تا این تیمها درآمد بالقوه خودشان را داشته باشند؟ نمیگویم از طرف دولت حمایت شوند بلکه درآمدهایی مانند حق پخش به این تیمها برسد.
"آینده تمام تیمهای مردمی به این دلیل که از مراکز قدرت و ثروت دور افتادهاند، در خطر است." رضاییان با تاکید بر این نکته در پایان گفت: با ادامه این روند، فوتبال، علاقهمندانش را از دست میدهد.
رفیق بیکلک، هوادار
در تمام کشورهای توسعه یافته فوتبالی، هواداران یکی از ارکان اصلی هر باشگاهی محسوب میشود. هواداران معمولا بخش اعظمی از سهام باشگاهها را در اختیار دارند و از طریق خرید از فروشگاههای باشگاه مورد علاقهشان از تیمشان حمایت میکنند. البته فراهم کردن چنین بستری نیاز به یک ساختار قوی در بحث باشگاهداری دارد که فعلا در ایران فکر کردن به آن شبیه به شوخی است.
برای بررسی عمیقتر تاثیر هواداران در بقای تیمهای ریشهدار با حمیدرضا صدر، پژوهشگر عرصه فوتبال تماس گرفتیم اما او دیگر از کلی گویی خسته شده و امیدی چندانی به بهبود شرایط تیمهای قدیمی ندارد. به همین دلیل تمایلی به صحبت در این باره ندارد. التبه صدر کتاب "روزی روزگاری فوتبال" خودش را به ما معرفی میکند و امیدوار است که این کتاب در این بحث به ما کمک کند.
"برای همهی بچههای ایران که در کوچههای تنگ و زمینهای خاکی دنبال توپ گرد دویدند و میدوند، و برادرم امیرحسین که عاشقانه فوتبال را دوست داشت و دارد." این جملهای است که حمیدرضا صدر در صفحه نخست کتابش به نگارش درآورده است.
برای بررسی اهمیت هواداران در بقای تیمهای مردمی به سراغ فصل ششم که درباره فوتبال آلمان است میرویم؛ فوتبالی که همه ارکانش به طور منظم در کنار هم قرار گرفته است. عنوان فصل "ژرمنها باز میگردند، همیشه بازمیگردند ..." است.
صدر در قسمتی از این فصل توضیح داده که گسترش فوتبال در آلمان به دلیل این که این ورزش را انگلیسی میدانستند با مقاوتهایی روبهرو بود. او در ادامه آورده است: فوتبال در مناطق صنعتی آلمان به مدد سرمایههای محلی، به رغم فقدان برنامههای دولت، رشد سریعی کرد. بخشی از این امر ناشی از نیاز افراد طبقه کارگر به صرف اوقات فراغت در قالب ورزش-تفریحی ارزان قیمت، بود. اتحادیه فوتبال آلمان در سال ۱۹۰۰ با مدیریت افراد طبقه متوسط تاسیس شد.
در بخش دیگری از این کتاب به باشگاه بوروسیا دورتموند پرداخته شده است. این باشگاه که به "زنبورهای وستفالن" شهره هستند، هر سال بیشترین میانگین حضور تماشاگر در هر دیدار خانگی در اروپا را در اختیار دارند. دیوار زرد ورزشگاه وستفالن (سیگنال ایدونا پارک) که محل حضور تماشاگران دو آتشه زرد و سیاهپوشان است، یکی از شاخصهها و مواردی است که دورتموند به واسطه آن شناخته میشود.
حمیدرضا صدر درباره این باشگاه نوشته است: "بورسیا دورتموند رابطه نزدیک با طرفداران را یکی از اصول خود بنا نهاد. دروتموند در مقایسه با رویکرد بایرن مبتنی بر ریختوپاش و به خدمت گرفتن ستارههای خارجی، سیاست میانهروتری را برگزید. به سنتهای کارگری تکیه داد و به هویت محلی خود افتخار کرد ... مدیران بورسیا دورتموند مسائل باشگاه، شامل خرید بازیکنان و نقل و انتقالات را با طرفداران تقسیم کردند. آنها در دوران اعتصاب کارخانههای فولادسازی، بلیتهای مجانی در اختیار کارگران اعتصابی شهر قرار دادند. به همین دلیل پس از سقوط بورسیا دورتموند به دسته دوم در دهه ۱۹۷۰، طرفداران بومی از ته دل برای نجات باشگاه محبوبشان برخاستند. ۳۰ هزار بلیت کلیه دیدارهای خانگی، همان اول فصل به فروش رفت. کارگران جایگاه شمالی رابطه صمیمانهای با طرفداران دانشجو و همینطور طرفداران متمول باشگاه پیدا کردند. کسانی که رسما عضو انجمن طرفداران بورسیا دورتموند شدند در بسیاری از جلسات رسمی باشگاه شرکت میکردند. دورتموند نخستین باشگاه آلمانی بود که سهامش را در بازار بورس به طرفداران فروخت."
با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که مقوله هواداری در بقای باشگاههای ریشهدار یک اصل مهم محسوب میشود و یک باشگاه با حمایت هوادارانش میتواند از شرایط سخت مالی هم خارج شود. هواداران حتی میتوانند در تصمیمگیریهای باشگاه نقش تعیین کننده داشته باشند.
افت فنی: باز هم مسائل مالی
خیلی از تیمهای ریشه دار در ابتدای یک رقابت همه را امیدوار به درخشش یک تیم قدیمی کردهاند اما در ادامه با عملکردی که از خودشان نشان دادهاند باعث ناامیدی این افراد شدند. یکی از شاخصترین نمونههای این اتفاق، تیم فوتبال برق شیراز بود که در فصل ۸۸-۸۷ لیگ برتر با حضور بازیکنان با کیفیتی مانند مهدی شیری، ستار زارع و داریوش یزدانی تا پایان هفته هفتم با ۱۶ امتیاز صدرنشین لیگ برتر بود اما به یک باره با قطع شدن حمایتهای مالی از سوی برق منطقهای شیراز، اختلافات داخلی و جدایی ستارگانش، دچار افت شدیدی شد و در پایان فصل با قرار گرفتن در رده هجدهم به لیگ دسته یک سقوط کرد. این تیم قدیمی که پرطرفدارترین تیم شیراز محسوب میشود دیگر نتوانست به لیگ برتر بازگردد و از عرصه فوتبال محو شد.
بعدها تیمی با عنوان برق جدید شیراز پدید آمد که در حال حاضر در لیگ دسته یک حضور دارد اما با برق شیراز اصلی متفاوت است.
برای بررسی مسائل این دست افتها که بعضا باعث محو شدن تیمهای قدیمی شدهاند به سراغ رسول کربکندی مربی کهنهکاری که سابقه سرمربیگری در ذوبآهن اصفهان را در کارنامه دارد، رفتیم.
او درباره دلیل اصلی افت ناگهانی تیمها میگوید: مهمترین دلیل در افت تیمهای پرطرفدار، مسائل مالی است.
سرمربی پیشین ذوبآهن ادامه داد: تیمهای قدیمی به دلیل مشکلات مالی توانایی جذب بازیکن و مربی با کیفیت را ندارند و همین مساله در ادامه باعث سقوط این تیمها میشود. پس از سقوط هم که مشخص است، دیگر انگیزهای برای ادامه فعالیت باقی نمیماند.
این مربی فوتبال اعتقاد دارد که در ایران تیم وجود دارد تا باشگاه؛ مسالهای که در این سالها بارها تکرار شده است. کربکندی معتقد است که حتی پرسپولیس و استقلال هم به دلیل این که ساختار ندارند، تیم محسوب میشوند و همین مساله در برهههای مختلف باعث افت این دو تیم شده است.
رسول کربکندی در ادامه با بیان این که دولت تنها شعار میدهد که تیمها خصوصی هستند، تاکید کرد: در ایران با پیچاندن قانون به خودمان القا میکنیم که تیمها دولتی نیستند، در حالی که از دولت تغذیه میشوند.
دروازهبان پیشین تیمملی با انتقاد از حضور مدیران غیر ورزشی در فوتبال، تصریح کرد: بیشترین مدیران فوتبال ما، ورزشی نیستند و وابسته به دولت یا سیاسی هستند. این افراد با توجه به اطلاعات پایین فوتبالیشان به دلالها وابسته میشوند. نتیجه این کار هم سرمایهگذاری روی آدمهای غیر فنی است.
سخن پایانی
با توجه به مسائل مطرح شده در این گزارش به نتیجهای تکراری درباره محو شدن تیمهای قدیمی و ریشهدار میرسیم؛ عدم وجود ساختار درست باشگاهداری. مقولهای که عدم وجود پشتوانه مالی مطمئن و دائمی و عدم استفاده از پتانسیل یک تیم قدیم مانند هوادار، منابع انسانی و … را موجب میشود.
شاید در آینده شاهد رخ دادن همین اتفاق برای پرطرفدارترین تیمهای ایران یعنی استقلال و پرسپولیس باشیم. همان طور که از پاس با آن همه امکانات و افتخار، تنها خاطرهای باقی مانده و نفت تهرانی که در سراشیبی سقوط قرار گرفته است.